نازمست
[مَ] (ص مرکب) مست متکبر (ناظم الاطباء) به قلب اضافت، از عالم شیرمست (آنندراج) مست ناز : بندهء آن نازمستانم که از یاقوتشان خنده نازک می تراود نکته موزون می چکد طالب آملی (از آنندراج ||) آدم ظریف و زیبا و لطیفه گو (ناظم الاطباء).