نارجیل
[رَ] (معرب، اِ) معرب نارگیل (حاشیهء برهان چ معین) نارگیل (ناظم الاطباء) میوهء معروف (آنندراج) گوز هندو (السامی) گوز هندی (مهذب الاسماء) جوز هندی (فرهنگ نظام) (شمس اللغات) (اقرب الموارد) نارگیل رانج بارنج جوز هندی را نارجیل گویند و عامهء اهل عراق او را بهمزه گویند و رنگ او سفید بود و طعم او خوش بود و آبی که از او بیرون آید چون شیر باشد نیکوتر بود، درخت او به شبه درخت خرما بود و او را خار نباشد برگ او به اندازهء چهار ارش بالا تا شش به دست، او را لیفی باشد میوهء او در آن لیف بود آن لیف را کنبار گویند و میوهء او بهیچ وقت منقطع نشود و هر ماه یک طلع یا دو طلع بیرون آید و شیرین بود و او را طواق گویند طعم او در غایه لذت بود هرگاه آب او را در ظرفی جمع کنند تا نیمروز طعم او شیرین بود پس از آن تا آخر روز خمر باشد و چون روز تمام بروی بگذرد ترش شود و همچنان ترش بماند و متغیر نشود و یکنوع از ماهی بود که او را خارها باشد که از تن او بیرون آمده او را با طواق الفتی تمام بود بر درخت نارجیل برآید و از این طواق بخورد و چون آدمی بدرخت نارجیل برآید او خود را بیندازد نارجیل مادامی که تر باشد اگر در زمین بکارند بروید و درخت شود و چون خشک شود از زمین نروید (از ؟) نام میوه ای است هندی بزرگتر از نارنج و پوستش سخت و چوبی است و بر پوست یک طبقه از لیف پیچیده است که از آن ریسمان می تابند و در اندرون پوست مغز مجوف سفید است نارجیل یکی از مال التجاره های مهم هندوستان است که به تمام جهان میرود و در خود هند هم بسیار خورده میشود درختش شبیه به درخت خرماست اما بلندتر و کم شاخه تر از آن شده و معرب از سنسکریت « ناریل » سنسکریت است و همان در هندی جدید « ناری گل » است نارجیل و نارگیل هر دو مفرس از نارجیل است و لفظ عربی اصلیش جوز هندی است (فرهنگ نظام).