ناچخ

معنی ناچخ
[چَ] (اِ) تبرزین || سنان و نیزهء دوشاخه پیکان دوشاخه || نیزه نیزهء کوچک صاحب برهان قاطع آرد: تبرزین را گویند و آن نوعی از تبر است که سپاهیان بر پهلوی زین اسب بندند و بعضی گویند سنانی است که سر آن دو شاخ باشد و نیزهء کوچک را نیز ( 1)، مخرب، نابوده کننده منتقل کننده (حاشیهء برهان ص 2088 )« ناشَکَ » گویند (برهان قاطع) و دکتر معین نویسد: سانسکریت مؤلف آنندراج و نیز صاحب انجمن آرای ناصری با نقل معنی اول برهان قاطع، آورده اند: و آن حربه ای است دسته دار که در پهلوی زین اسب بندند و بدین سبب تبرزین گویند و تبر نیز از آن بزرگتر است که بدان درخت اندازند و چوب شکنند و مؤلف نجک و نجق نیز گویند بعضی گفته اند نیزهء دو شاخه و نیزهء » فرهنگ نظام آرد: تبرزین که قسمی از تبر است رشیدی گوید بعضی به معنی نیزهء دو شاخه چون ژوبین و بعضی ژوبین گفته اند و این خطاست » سراج [ اللغات ] گوید «[ خورد [ ظ: خرد مقصود مؤلف سراج اللغات این است که اگر « سوزنی گوید : ز بهر خون بداندیش تو هوا و فلک ز برق ژوبین سازد ز ماه نو ناچخ به معنی تباه کننده است که صفت ناچخ « ناشک » ناچخ را مترادف ژوبین بگیریم در شعر سوزنی نباید هر دو بیاید در سنسکریت را برای « نیزهء کوچک » است (فرهنگ نظام) مؤلف غیاث اللغات با نقل از سروری و رشیدی و برهان قاطع و کشف اللغات معنی نوشته است صاحب صحاح الفرس، نقل این بیت : ز «[ تبرزین و نیزهء خورد [ خرد » : ناچخ اختیار کرده است و در شمس اللغات و در فرهنگ (؟) « دورباش بود » ، بهر خون بداندیش تو هوا و فلک ز برق زوبین سازد ز ماه نو ناچخ در معنی ناچخ نوشته است تبرزین پیکان دو » : و ناظم الاطباء هر سه معنی « ناجخ، سنانی باشد که سر او را ده سوراخ بود مانند زوبین » : اوبهی آمده است را نقل کرده است (فرهنگ نفیسی) در ابیات زیرین بیشتر به معنی اول آمده است و کمتر بمعانی دوم و سوم « شاخه نیزهء کوچک : نیزه و تیغ و کمند و ناچخ و تیر و کمان گردن و گوش و دم و سم و دهان و ساق اوی منوچهری مهرهء ناچخ بکوبد مهره های گردنان نشتر ناوک بکاود عرقهای سهمگین منوچهری نوبت مرا بود و من بیرون خرگاه بودم با یارم با سپر و شمشیر و کمان و تیر و ناچخ بودم (تاریخ بیهقی ص 458 ) غلامان سرائی شمشیر و ناچخ و دبوس درنهادند و هارون را بیفکندند و جان داشت که ایشان ( برفتند (تاریخ بیهقی ص 700 ) غلامان را فرمودی تا درآمدندی و به شمشیر و ناچخ پاره پاره کردندی (تاریخ بیهقی ص 120 برمکش ناچخ و بر سرت مگردانش گر نخواهی که رسد بر سر تو ناچخ ناصرخسرو و انوشیروان تبرزین به دست داشت و بعضی گویند ناچخی و اول کسی کی تبرزین و ناچخ ساخت او بود و از بهر این کار ساخت تا مزدک را بدان زخم کند که شمشیری نمی توانست داشت (فارسنامهء ابن بلخی ص 90 ) فکنده ناچخ در مغز کفر تا دسته نشانده بیلک در چشم شرک تا سوفار مسعودسعد تا دستهء چتر و ناچخت شاها از چندان کرده اند از چندنمسعودسعد از آسمان بزمین غم بدشمن تو رسد چو سنگ سیل که آید به پستی از سر شخ ز بهر خون بداندیش تو هوا و فلک ز برق زوبین سازد ز ماه نو ناچخسوزنی بدر و هلال او سپر و ناچخ تواند از بهر بندگیت کمر بسته توأمانسوزنی گفتم او را حاش لله این تساوی شرط نیست لاله هرگز کی کند رمحی و سوسن ناچخی انوری به وقت کینه قضا در غلاف این ناچخ بگاه حمله قدر در نیام آن خنجرانوری ز ناچخ تو شود گاه خشم شیر نهان ز خنجر تو کند وقت کینه ببر حذرانوری چون سپر زر مهر گشت نهان زیر خاک ناچخ سیمین ماه کرد پدید آسمانخاقانی و لشکرش آراسته آمده و قاروره اندازان و ناچخ و چرخ و عدتهای مصاف با ایشان هم بود (راحه الصدور راوندی) ز بس در دهن ناچخ انداختن نفس را نه راه برون تاختننظامی اژدها را درید کام و گلو ناچخ هشت مشت شش پهلونظامی گرمی ناچخش بزخم درشت پخته میکرد هر که را می کشتنظامی ناچخش زیر اژدهای علم اژدها را چو مار کرده قلمنظامی ز قاروره و ناچخ و بید برگ قواره قواره شده درع و ترگنظامی دست بدار از سر بیچارگان تا نخوری ناچخ غمخوارگاننظامی ناچخی راند بر گلوش دلیر چون بر اندام گور پنجهء شیرنظامی برآویخته ناچخی زهردار بوقت زدن تلخ چون زهرمارنظامی چنان زد بر او ناچخ نه گره که هم کالبد سفته شد هم زرهنظامی چو آفتاب یقین تو تیغ زن گردد کمان کشندهء بهرام بشکند ناچخ ز حاسد تو چو آتش نفس برون آید چنانکه دود برآید ز منفذ مطبخ محمدبن بدیع نسوی - ناچخ ده منی و ناچخ سه منی؛ ظاهراً از عالم( 2) کمان ده منی و سه منی است که عبارت است از کمان پرزور (آنندراج) ناچخ قوی : ز پولاد چین ناچخ ده منی به گردن بر از بهر گردن زنی در تداول آنندراج: معادلِ، نظیرِ، مانندِ « از عالمِ » - (nashaka (2 - ( امیرخسرو (از آنندراج) ( 1.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.