میعاد
(ع اِ) جای وعده و وعده گاه و وعده جای و فراهم آمدنگاه و جای اجتماع. (ناظم الاطباء). جای وعده کردن. (غیاث). موضع عهد. وعده جای. وعده گاه. خرامگاه. قرارگاه. ج، مواعید. (یادداشت مؤلف). وعده جای. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب) (آنندراج) : تا حرکت کند بر آن میعاد بیاید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص532).
در برجهاش بوده میقات پور عمران
میلاد پور مریم میعاد پور هاجر.خاقانی.
|| هنگام وعده. وعده گاه. (ناظم الاطباء). وعده گاه. (منتهی الارب) (آنندراج). وقت عهد. زمان وعده. هنگام وعده. (یادداشت مؤلف). زمان وعده. (غیاث) : فکرت آن ساعت که میعاد اجل فراز آید. (کلیله و دمنه). پس از مجادلهء بسیار میعادی معین گشت. (کلیله و دمنه). از قضا روزی دو صیاد بر آن (آبگیر) گذشتند با یکدیگر میعاد نهادند که دام بیارند. (کلیله و دمنه). چون به وقت میعاد لشکر دیلم حمله بردند فایق پشت فرا داد. (ترجمهء تاریخ یمینی).
- یوم المیعاد؛ روز وعده و روز رستخیز. (ناظم الاطباء). روز قیامت. (آنندراج).
|| بازگشت. (ناظم الاطباء).
در برجهاش بوده میقات پور عمران
میلاد پور مریم میعاد پور هاجر.خاقانی.
|| هنگام وعده. وعده گاه. (ناظم الاطباء). وعده گاه. (منتهی الارب) (آنندراج). وقت عهد. زمان وعده. هنگام وعده. (یادداشت مؤلف). زمان وعده. (غیاث) : فکرت آن ساعت که میعاد اجل فراز آید. (کلیله و دمنه). پس از مجادلهء بسیار میعادی معین گشت. (کلیله و دمنه). از قضا روزی دو صیاد بر آن (آبگیر) گذشتند با یکدیگر میعاد نهادند که دام بیارند. (کلیله و دمنه). چون به وقت میعاد لشکر دیلم حمله بردند فایق پشت فرا داد. (ترجمهء تاریخ یمینی).
- یوم المیعاد؛ روز وعده و روز رستخیز. (ناظم الاطباء). روز قیامت. (آنندراج).
|| بازگشت. (ناظم الاطباء).