میعاد
(ع مص) (از «وع د») وعده. با همدیگر وعده دادن. (ناظم الاطباء). با یکدیگر وعده کردن. (غیاث). وعده کردن با همدیگر. (یادداشت مؤلف). وعده. (مهذب الاسماء) (یادداشت مؤلف) (ترجمان القرآن جرجانی ص97). قرار. (یادداشت مؤلف). وعده دادن. (منتهی الارب) (آنندراج) :سلطان از این حدیث سخت بیازرد و رسولان بغراخان را بی قضای حاجت باز گردانید با وعدهء خوب و میعادی. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص537).
- میعاد گذاشتن؛ میعاد نهادن. قرار گذاشتن. وعده کردن به هم. (از یادداشت لغت نامه).
- میعاد نهادن؛ میعاد گذاشتن. عهد بستن. قرار گذاشتن. با هم قرار نهادن.
- میعاد گذاشتن؛ میعاد نهادن. قرار گذاشتن. وعده کردن به هم. (از یادداشت لغت نامه).
- میعاد نهادن؛ میعاد گذاشتن. عهد بستن. قرار گذاشتن. با هم قرار نهادن.