مهتابی
[مَ] (ص نسبی، اِ مرکب) منسوب به تابش و پرتو ماه. (ناظم الاطباء). به رنگ مهتاب. بی رنگ. کم رنگ. || چیزی به مهتاب رسیده چنانکه کتان مهتابی یعنی کتان مهتاب رسیده، ای کتان شق گردیده. || رنگ شکسته. (غیاث اللغات) (آنندراج). زرد کمرنگ شبیه به مهتاب. || عمارتی کوچک که بر لب حوض برای سیر مهتاب سازند. (غیاث اللغات) (آنندراج). ایوان در پیش اتاق یا اتاقها. جایی مسقف بی در در جلوخانه. بالکن. (یادداشت مؤلف). || نوعی معروف از آتشبازی. (غیاث اللغات) (آنندراج) :
در نظر آید مهتابی آتشبازم
شب که بر یاد رخت آه کشم در مهتاب.
سنجر کاشی (از آنندراج).
در نظر آید مهتابی آتشبازم
شب که بر یاد رخت آه کشم در مهتاب.
سنجر کاشی (از آنندراج).