مورود
[مَ] (ع ص) تب زده. (منتهی الارب). آنکه مبتلا به تب نوبه باشد. (ناظم الاطباء). || تب آمده. (دهار) (مهذب الاسماء). تب به نوبت آمده. (منتهی الارب). || واردشده و آمده. (ناظم الاطباء). || ورود کرده شده. (غیاث) (آنندراج). || وظیفه خوانی نموده. (غیاث). وظیفه خوانی نموده شده. (آنندراج). || پژمرده. (آنندراج)(1).
(1) - این معنی در مآخذ دیگر دیده نشد.
(1) - این معنی در مآخذ دیگر دیده نشد.