مواقف
[مَ قِ] (ع اِ) جِ موقف. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (غیاث) (آنندراج) : از مواقف خویش به امید فرصت غنیمت و اغترار به ظاهر هزیمت به فضای صحرا آمدند. (ترجمهء تاریخ یمینی ص324). در مواقف حروب... جان را وقایهء ذات و فدای نفس شریف او می ساخت. (ترجمهء تاریخ یمینی ص440). با قلت اجزاء و خفت حجم مشتمل است بر شرح مواقف و مقامات سلطان محمود سبکتکین و برخی از احوال آل سامان. (ترجمهء تاریخ یمینی ص14). اقدام کفار از مواقف خویش زایل شد و هزیمت شدند. (ترجمهء تاریخ یمینی ص312). و رجوع به موقف شود.