موافقه
[مُ فَ قَ / فِ قِ] (از ع، اِمص)موافقه. موافقت. سازگاری. سازواری. همفکری. همرایی. و رجوع به موافقت و موافقه شود : معارف ملک میان او و سلطان توسط کردند که موافقه را ملتزم شود و به قراری تن دردهد. (ترجمهء تاریخ یمینی ص359).
- مال موافقه؛ مال مورد موافقت. مالی که در پرداخت آن دو طرف موافقت کرده باشند به منظور سازش. مال مصالحه : میان سلطان و شمس المعالی به وساطت جمعی اکابر مال موافقه معین شد. (ترجمهء تاریخ یمینی ص259).
- || امر مورد موافقت. موافقتنامه. پیمان نامه. قراردادنامه. قرارداد. پیمان.
- موافقه بستن؛ قرارداد بستن. موافقت کردن بر سر موضوع و امری. موافقتنامه نوشتن در مورد مسأله ای. پیمان بستن : با او موافقه(1)بست و پنجاه سر از خیار فیلان او بستد. (ترجمهء تاریخ یمینی).
(1) - متن از نسخهء خطی است. در نسخهء چاپ سنگی (ص247): موافقت.
- مال موافقه؛ مال مورد موافقت. مالی که در پرداخت آن دو طرف موافقت کرده باشند به منظور سازش. مال مصالحه : میان سلطان و شمس المعالی به وساطت جمعی اکابر مال موافقه معین شد. (ترجمهء تاریخ یمینی ص259).
- || امر مورد موافقت. موافقتنامه. پیمان نامه. قراردادنامه. قرارداد. پیمان.
- موافقه بستن؛ قرارداد بستن. موافقت کردن بر سر موضوع و امری. موافقتنامه نوشتن در مورد مسأله ای. پیمان بستن : با او موافقه(1)بست و پنجاه سر از خیار فیلان او بستد. (ترجمهء تاریخ یمینی).
(1) - متن از نسخهء خطی است. در نسخهء چاپ سنگی (ص247): موافقت.