موافقه
[مُ فَ قَ] (ع مص) سازواری کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) سازوار کردن با کسی. ضد مخالفت و خلاف. (ناظم الاطباء). با کسی موافقت کردن. (تاج المصادر زوزنی) (ترجمان القرآن جرجانی ص96). وفاق. (منتهی الارب) (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). و رجوع به موافقت شود. || درخور آمدن. (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی ص96). || یافتن کسی را. (ناظم الاطباء). یافتن؛ گویند: وافقته اذا صادفته. (منتهی الارب). || قصد چیزی کردن؛ گویند وافقت السهم بالسهم، قصد آن کردم به تیری. (ناظم الاطباء). || (اصطلاح ریاضی) دو عدد را گویند که عدد بزرگتر بر عدد کوچکتر قابل تقسیم نباشد، ولی هر دو بر عددی سوم قابل قسمت باشند مانند هشت و بیست که هر دو بر چهار قابل تقسیم هستند. (از کشاف اصطلاحات الفنون). متوافق. و رجوع به متوافق شود.