مواصله
[مُ صَ لَ] (ع مص) وصال. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (المصادر زوزنی). با کسی پیوستن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). و رجوع به وصال شود. || کاری پیوسته کردن. (المصادر زوزنی). پیوسته داشتن. || دوستی بی آمیغ و بی غرض کردن. (منتهی الارب) (آنندراج).