منن
[مِ نَ] (ع اِ) جِ منت. (اقرب الموارد) (غیاث) (آنندراج) (ناظم الاطباء) :
هرچه یابد ببخشد و ننهد
به رسانندگان مال منن.فرخی.
چون گردن احرار ز بار منن خویش
دهقان اجل احمد سمسار شکسته.سوزنی.
کای خدا زین خواجهء صاحب منن
چون نیاموزی تو بنده داشتن.مولوی.
- ذوالمنن؛ خداوند تبارک و تعالی. (ناظم الاطباء). رجوع به ذوالمنن شود.
هرچه یابد ببخشد و ننهد
به رسانندگان مال منن.فرخی.
چون گردن احرار ز بار منن خویش
دهقان اجل احمد سمسار شکسته.سوزنی.
کای خدا زین خواجهء صاحب منن
چون نیاموزی تو بنده داشتن.مولوی.
- ذوالمنن؛ خداوند تبارک و تعالی. (ناظم الاطباء). رجوع به ذوالمنن شود.