آیینه دار
[نَ / نِ] (نف مرکب) آینه دار :
شهسوار من که مه آیینه دار روی اوست.
حافظ.
دل سراپردهء محبت اوست
دیده آیینه دار طلعت اوست.حافظ.
|| سرتراش. گرّای. سلمانی. حجّام. فصّاد.
شهسوار من که مه آیینه دار روی اوست.
حافظ.
دل سراپردهء محبت اوست
دیده آیینه دار طلعت اوست.حافظ.
|| سرتراش. گرّای. سلمانی. حجّام. فصّاد.