منگ

معنی منگ
[مَ] (اِ) روش و قاعده و قانون. (برهان) (ناظم الاطباء) (جهانگیری). به معنی طرز و روش دنگ است نه منگ. (انجمن آرا). جهانگیری این بیت بندار رازی را شاهد آورده :
بت چینی به ینگ و منگ و آسا
کله گیلی و گردن دیلم آسا.
رشیدی گوید: «به معنی طرز و روش «ینگ» است که بیاید نه «منگ» ولی جهانگیری «ینگ» را به همین معنی با شواهدی آورده. در یک نسخهء خطی (متعلق به کتابخانهء دهخدا) مصراع اول چنین آمده: بت چینی بلنگ و منگ آسا. ظ «ینگ و منگ» یا «لنگ و منگ» یا نظیر آن کلمه ای چینی و به معنی موضع و ناحیتی است از چین و «گیل» و «دیلم» در مصراع دوم مؤید این حدس است. (حاشیهء برهان قاطع چ معین). || قمار. (برهان) (انجمن آرا) (جهانگیری) (ناظم الاطباء) :
نشکیبند ز لوس و نشکیبند ز فحش
نشکیبند ز لاف و نشکیبند ز منگ(1).قریع.
یا به له یا به منگ صرف کند
برف را یار دوغ و ترف کند.سنایی.
دولت آن راست در این وقت که آبست از که
حیلت آن راست در این شهر که نانست از منگ(2).
سنائی (دیوان چ مدرس رضوی ص343).
مکن از کعبتین نهی و قدح
با له و منگ عمر خویش هدر.
سنائی (ایضاً ص253).
دنیا قمارخانهء دیو است و اندر او
ما منگیاگران و اجل نقش بین منگ
آن خربغا که از شَرَهِ منگیاگری
یک را به ده مجاهزه(3) کردی گرو به منگ.
سوزنی (از انجمن آرا).
|| قمارباز. (برهان). قمارباز و قماربازی. (ناظم الاطباء). رجوع به منگیاگر شود. || لاف و گزاف و لاف زدن و گزاف گویی کردن. (برهان). لاف و گزاف و لاف زدگی و گزاف گویی. (ناظم الاطباء). || دزد و راهزن. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء). لیکن به معنی دزد «شنگ» است. احتمال دیگر تصحیف خوانی «مشنگ» است به «مُنگ». (فرهنگ نظام، حاشیهء برهان چ معین). || شکستن اندام یعنی نوعی خود را درهم پیچند که صدا از پشت و پهلو و شانه و گردن و اعضاء دیگر برآید. (برهان). || اشکیل و دغا و بازی دادن. (برهان) (جهانگیری). اشکیل و دغا و فریب. (ناظم الاطباء). اشکیل و دغا. (انجمن آرا). || درخت بزرالبنج است چه بزرالبنج را تخم منگ خوانند. (برهان). درخت بزرالبنج و تخم آن را تخم منگ گویند و آن دانه ای است که چون خورده شود عقل مختل گردد و منج معرب آن است و در قاموس آمده که منج دانه را گویند نه درخت را. (انجمن آرا). درخت بزرالبنج. (جهانگیری). درخت بنگ که تخم آن را بزرالبنج گویند. (ناظم الاطباء) :
حریر مهربانی ناید از سنگ
نبیذ ارغوانی ناید از منگ.(ویس و رامین).
خر منگ خورد گویی دیوانه شد به شعر
خرزهره خورده بودی باری بجای منگ.
سوزنی.
|| گیاه و روییدنی و رستنی. (برهان). هر گیاه روییدنی و رستنی. (ناظم الاطباء). و به معنی گیاه نیز آمده. (انجمن آرا) :
منگش(4) به کلیم کیمیابخش
خاکش به مسیح توتیابخش.
؟ (از انجمن آرا) (از فرهنگ جهانگیری).
|| ریوند. (ناظم الاطبا). || (ص) گیج. (یادداشت مرحوم دهخدا). گیج سرگشته. || کسی که در برابر غلبهء بیماری یا مسمومیت و نظایر آن گرفتار سرگیجه شده باشد یا در سر خود سنگینی احساس کند. || کم هوش. گول. (فرهنگ فارسی معین).
- منگ شدن؛ از کثرت هیاهو دماغ از درک بازماندن. منگ شدن سر از اثر دود یا مخدری. سستی و ماندگی بسیار در سر پیدا آمدن. گیجی و سنگینی سخت که در سر پیدا آید از بسیاری آواز یا اندیشه ها یا از دود قلیان و جز آن. (یادداشت مرحوم دهخدا).
(1) - از این شعر دانسته نمیشود که از کلمهء «منگ» قمار اراده شده باشد. اما در فرهنگهای دیگر گواهیهایی که از گویندگان آورده شده صراحهً به معنی قمار دلالت میکند. (هرمزدنامه از حاشیهء برهان قاطع چ معین).
(2) - ن ل: بنگ.
(3) - رجوع به مجاهزه شود.
(4) - بعضی در این بیت خاقانی «سنگش» خوانده اند، و به معنی دهان دره به سبب خواب و خمار که آن را فاژ و فاژه گویند نیز آمده. (انجمن آرا). رجوع به دو معنی قبل شود.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.