منقی
[مَ قی ی](1) (ع اِ) راه. (منتهی الارب) (از محیط المحیط).
(1) - محیط المحیط علاوه بر این ضبط افزاید: در عاصم افندی مُنَقّی ضبط شده و در اقرب الموارد بدین معنی مُنَقّی و مُنَقّی و ضبط گردیده است.
(1) - محیط المحیط علاوه بر این ضبط افزاید: در عاصم افندی مُنَقّی ضبط شده و در اقرب الموارد بدین معنی مُنَقّی و مُنَقّی و ضبط گردیده است.