منقی
[مُ نَقْ قی] (ع ص) پاک و صاف کننده از آلایش. (غیاث). آنکه پاک می کند. (ناظم الاطباء): طلای ابهل با انگبین منقی قروح خبیثه است. (منتهی الارب) (یادداشت مرحوم دهخدا). || آنکه گندم پاک کند. (مهذب الاسماء) (از انساب سمعانی). بوجار. گندم پاک کن. (یادداشت مرحوم دهخدا). || (اِ) طریق. و مُنَقّی نیز ضبط شده است(1). (از اقرب الموارد). رجوع به مدخل بعد شود.
(1) - اقرب الموارد ضبط دوم را از «سید عاصم» اعلام کرده است.
(1) - اقرب الموارد ضبط دوم را از «سید عاصم» اعلام کرده است.