منفصله
[مُ فَ صِ لَ / لِ] (ع ص) منفصله. تأنیث منفصل. رجوع به منفصل شود.
- حروف منفصله؛ رجوع به حرف منفصل و کشاف اصطلاحات الفنون ص320 شود.
- قضایای منفصله؛ در مقابل متصله اند(1) و آن قضایائی می باشند که حکم در هر یک از دو جزء آن منفصل و منافی با حکم جزء دیگر آن باشد. (از فرهنگ علوم عقلی سجادی)(2).
- قضیهء منفصله؛ (اصطلاح منطق) قضیه ای است که حکم در آن به انفصال باشد، مانند «این عدد یا زوج است یا فرد» که اگر زوج باشد فرد نیست و بالعکس و آن شامل انواع است. (از فرهنگ علوم عقلی سجادی).
- قضیهء منفصلهء حقیقیه؛ قضیه ای است که تنافی در آن صدقاً و کذباً هر دو باشد. مثال: این عدد یا زوج است یا فرد که نتواند هم زوج باشد هم فرد و یا هیچکدام نباشد. (فرهنگ علوم عقلی سجادی).
- قضیهء منفصلهء مانعه الجمع؛ قضیه ای است که تنافی بین دو طرف صدقاً باشد. مثال: این شی ء یا شجر است یا حجر است که تواند نه شجر باشد و نه حجر و نتواند که هر دو باشد. (فرهنگ علوم عقلی سجادی).
- قضیهء منفصلهء مانعه الخلو؛ قضیه ای است که حکم به تنافی در دو طرف آن کذباً باشد. (فرهنگ علوم عقلی سجادی).
(1) - قضیهء متصله، قضیهء شرطیه ای است که حکم در آن صدقاً و کذباً بر تصدیر صدق مقدم بر مبنای علاقهء لزومیه باشد و به عبارت دیگر اگر میان مقدم و تالی رابطهء الزومیه باشد، متصلهء لزومیه نامند و الاّ اتفاقیه. رجوع به قضیهء شرطیه شود. (از فرهنگ علوم عقلی سجادی).
(2) - ذیل منفصلات.
- حروف منفصله؛ رجوع به حرف منفصل و کشاف اصطلاحات الفنون ص320 شود.
- قضایای منفصله؛ در مقابل متصله اند(1) و آن قضایائی می باشند که حکم در هر یک از دو جزء آن منفصل و منافی با حکم جزء دیگر آن باشد. (از فرهنگ علوم عقلی سجادی)(2).
- قضیهء منفصله؛ (اصطلاح منطق) قضیه ای است که حکم در آن به انفصال باشد، مانند «این عدد یا زوج است یا فرد» که اگر زوج باشد فرد نیست و بالعکس و آن شامل انواع است. (از فرهنگ علوم عقلی سجادی).
- قضیهء منفصلهء حقیقیه؛ قضیه ای است که تنافی در آن صدقاً و کذباً هر دو باشد. مثال: این عدد یا زوج است یا فرد که نتواند هم زوج باشد هم فرد و یا هیچکدام نباشد. (فرهنگ علوم عقلی سجادی).
- قضیهء منفصلهء مانعه الجمع؛ قضیه ای است که تنافی بین دو طرف صدقاً باشد. مثال: این شی ء یا شجر است یا حجر است که تواند نه شجر باشد و نه حجر و نتواند که هر دو باشد. (فرهنگ علوم عقلی سجادی).
- قضیهء منفصلهء مانعه الخلو؛ قضیه ای است که حکم به تنافی در دو طرف آن کذباً باشد. (فرهنگ علوم عقلی سجادی).
(1) - قضیهء متصله، قضیهء شرطیه ای است که حکم در آن صدقاً و کذباً بر تصدیر صدق مقدم بر مبنای علاقهء لزومیه باشد و به عبارت دیگر اگر میان مقدم و تالی رابطهء الزومیه باشد، متصلهء لزومیه نامند و الاّ اتفاقیه. رجوع به قضیهء شرطیه شود. (از فرهنگ علوم عقلی سجادی).
(2) - ذیل منفصلات.