منزله
[مَ زِ لَ / لِ] (از ع، اِ) رتبه و درجه و پایه و مقام و جای. (ناظم الاطباء). منزله. منزلت. رجوع به منزله و منزلت شود.
- به منزلهء فلان؛ به جای فلان. (ناظم الاطباء). همچو فلان. به مثابهء فلان. در حکم فلان : رای نیکو را در باب حاجب که مر ما را به منزلهء پدر است و عم تباه گردانید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص334). هر یکی از این سه علم(1) مشتمل بود بر چند جزو که بعضی از آن به مثابهء اصول باشد برخی به منزلهء فروع. (اخلاق ناصری). پس در حقیقت آن علم(2) به منزلهء آلات و ادوات است تحصیل دیگر علوم را. (اخلاق ناصری). پس طبیعت به منزلهء معلم و استاد است و صناعت به مثابهء متعلم و تلمیذ. (اخلاق ناصری).
- منزلهء حمل و میزان؛ عبارت است از دایرهء معدل النهار. (کشاف اصطلاحات الفنون).
(1) - علم مابعدالطبیعه، و علم ریاضی و علم طبیعی.
(2) - علم منطق.
- به منزلهء فلان؛ به جای فلان. (ناظم الاطباء). همچو فلان. به مثابهء فلان. در حکم فلان : رای نیکو را در باب حاجب که مر ما را به منزلهء پدر است و عم تباه گردانید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص334). هر یکی از این سه علم(1) مشتمل بود بر چند جزو که بعضی از آن به مثابهء اصول باشد برخی به منزلهء فروع. (اخلاق ناصری). پس در حقیقت آن علم(2) به منزلهء آلات و ادوات است تحصیل دیگر علوم را. (اخلاق ناصری). پس طبیعت به منزلهء معلم و استاد است و صناعت به مثابهء متعلم و تلمیذ. (اخلاق ناصری).
- منزلهء حمل و میزان؛ عبارت است از دایرهء معدل النهار. (کشاف اصطلاحات الفنون).
(1) - علم مابعدالطبیعه، و علم ریاضی و علم طبیعی.
(2) - علم منطق.