مندل
[مِ دَ] (ع اِ) دستار. (منتهی الارب) (آنندراج). دستاری که به وی دست پاک کنند و دستار خوان و دستاری که بر میان بندند. (ناظم الاطباء). پارچه ای که با آن عرق و جز آن را پاک کنند. مندیل. (از اقرب الموارد). ج، منادل. (المنجد). || (ص) نرهء درشت. (منتهی الارب) (آنندراج). نرهء درشت و سخت. (ناظم الاطباء). || رباینده. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). آنکه ناگاه و به زور چیزی را می گیرد. (ناظم الاطباء). || دلو از چاه بیرون آرنده. (منتهی الارب) (آنندراج). آنکه دول از چاه بیرون می آورد. || مرد چست و چالاک. (ناظم الاطباء).