منحط
[مُ حَط ط] (ع ص) انحطاط یافته. انحطاط یابنده. پست شونده. پست شده. به زیر آمده. (یادداشت مرحوم دهخدا) : از مرتبهء خویش منحط شود و به مراتب بهایم رسد یا فروتر از آن آید. (اخلاق ناصری). || دوش نیکو. (منتهی الارب): منکب منحط(1)؛ دوش بهترین دوشها. (ناظم الاطباء). منکب منحط؛ ای لطیف متناسب. (محیط المحیط). المنحط من المناکب، المستقل الذی لیس بمرتفع و لامستقل، و هو احسنها. (معجم متن اللغه). || فرودآمده در منزل. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). || کم بهاشده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد). || شتری که به کشیدن مهار سوی نشیب رود و یا به شتاب رود. (ناظم الاطباء)(2) (از منتهی الارب).
(1) - در اقرب الموارد بدین معنی «منکب محط» آمده است.
(2) - در ناظم الاطباء برای سه معنی اخیر به صورت منحط [ مُ حِط ط ] ضبط شده و درست نمی نماید.
(1) - در اقرب الموارد بدین معنی «منکب محط» آمده است.
(2) - در ناظم الاطباء برای سه معنی اخیر به صورت منحط [ مُ حِط ط ] ضبط شده و درست نمی نماید.
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول
