منجلاب
[مَ جَ] (اِ مرکب) گوی را گویند که در پس حمامها و مطبخها کنند تا آبهای چرکین و مستعمل بدانجا رود. (برهان) (از ناظم الاطباء). جایی را گویند که در پس حمامها بکنند تا آبهای چرکین در آنجا جمع شود و آن را پارگین نامند. (آنندراج). مغاکی باشد که آب حمام یا آب باورچی خانه و امثال آن در آن جمع شود و ظاهر است که آن نهایت مکروه و بدبو باشد... صاحب بهار عجم گوید: در ترکیب این لفظ ظاهر آن است که مرکب باشد از منجل که اسم ظرف است از نجل که به معنی انداختن چیزی(1) است و لفظ آب، پس منجلاب به معنی جای انداختن آب باشد. (غیاث). گودالی که در آن آب کثیف جمع شود مثل منجلاب حمام که گودال پشت حمام است و در آن آب مستعمل حمام جمع می شود. لفظ مرکب از منجل عربی به معنی جای بیرون آمدن مایع(2) و آب فارسی است. (فرهنگ نظام) :
اگر برکه ای پر کنند از گلاب
سگی در وی افتد کند منجلاب.
سعدی (گلستان).
|| آب بدبو و گنده را نیز گویند. (برهان) (از ناظم الاطباء).
(1) - نَجْل، انداختن چیزی. (منتهی الارب).
(2) - منجل بدین معنی دیده نشده، ولی نَجل بمعنی زهاب که از زمین و از رودبار برآید و آب بر روی زمین روان آمده. رجوع به نجل شود.
اگر برکه ای پر کنند از گلاب
سگی در وی افتد کند منجلاب.
سعدی (گلستان).
|| آب بدبو و گنده را نیز گویند. (برهان) (از ناظم الاطباء).
(1) - نَجْل، انداختن چیزی. (منتهی الارب).
(2) - منجل بدین معنی دیده نشده، ولی نَجل بمعنی زهاب که از زمین و از رودبار برآید و آب بر روی زمین روان آمده. رجوع به نجل شود.