منتقد
[مُ تَ قِ] (ع ص) نقدستاننده. (غیاث) (آنندراج) (از اقرب الموارد). || آنکه سره می کند درم را و خوب آن را از بد جدا می کند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آنکه عیوب شعر را بر گویندهء آن آشکار کند. (از اقرب الموارد). آنکه آثار ادبی و هنری را مورد بررسی و مطالعه قرار می دهد و معایب و محاسن و موارد قوت و ضعف آن آشکار می سازد(1). ناقد. نکته گیر. خرده گیر. || کودک جوان شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به انتقاد شود.
.
(فرانسوی)
(1) - Critique
.
(فرانسوی)
(1) - Critique