اسحاق
[اِ] (اِخ) ابن حسن بن بکران. مکنی به ابوالحسین ملقب به عَقْرانیّ (عُقْرانیّ، عِقْرانیّ) تمار. شاید نسبت به عقر باشد که نام چندین موضع آمده است. نجاشی گوید: وی در مذهب ضعیف و از جملهء غالیان بود. در کوفه او را دیدم و بدانجا ساکن بود. اسحاق کتاب شیخ کلینی را از وی روایت میکرد. او راست: کتاب الرد علی الغلاه. کتاب نفی السهو عن النبی. کتاب عدد الائمه. و متأخرین همین اقوال را در حق وی تکرار کرده اند. و او را از غلاه نیز شمرده اند. شیخ در تکملهء أمل الاَمل گوید: ردّ بر غلاه نوشتن با غالی بودن جمع نشود. لیکن صحیح آنست که مانعه الجمع نیست، چه ابن بابویه گوید اولین درجهء غلو نفی سهو است. (تنقیح المقال ج1 ص114).