ملقی
[مَ قا] (ع اِ) شعبهء سر زهدان. ملقاه. ج، ملاقی. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). || جای و مکان. (ناظم الاطباء). جای ملاقات. (از اقرب الموارد). || جای بز کوهی از کوه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).