ملا
[مَلْءْ] (ع مص) پر کردن. (تاج المصادربیهقی) (دهار). پر کردن. مَلأَه. مِلأَه. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || توانگر و مالدار گردیدن. || زکام زده گردیدن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). || یاری دادن و همراهی نمودن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).