مکاشفه

معنی مکاشفه
(1) [مُ شَ فَ / شِ فِ] (از ع، مص)دشمنی آشکارا کردن و جنگ برملا کردن. (غیاث). مکاشفه. مکاشفت : چون قطران با وی بود گفتم نباید که در میدان مکاشفه و مجادله افتد. (سمک عیار، ج1 ص182). و رجوع به مکاشفت و مکاشفه شود. || (اصطلاح تصوف) ظاهر شدن اسرار امور غیبی در دل ولی الله. (غیاث). در اصطلاح متصوفه مکاشفه آن را گویند که آشکارا شود ناسوت و ملکوت و جبروت و لاهوت یعنی از نفس و دل و روح و سر واقف حال شود و هر واقعه و هر حادثه که در دنیا صادر شود اول حق تعالی مر دوستان خود را علم می رساند بعده در دنیا صادر شود. (آنندراج). ظاهر و هویدا شدن اسرار و امور غیبی در دل کسی و الهام. (ناظم الاطباء). حضوری است که در بیان نگنجد. (ازتعریفات جرجانی). مکاشفه و مشاهده از لحاظ معنی متفاوتند با این تفاوت که کشف اتم از شهود است. بعضی گویند مکاشفت عبارت از تفرد روح است به مطالعهء مغیبات در حال تجرد او از غواشی بدن. (مصباح الهدایه ص134). بعضی گویند. مکاشفت عبارت از حضور دل در شواهد مشاهدات است و علامت مکاشفه دوام تحیر در کنه عظمت خداوند است. در محاضره عارف در افعال متفکر بود و در مکاشفه در جلال. بعضی گویند مکاشفه شهود تجلی صفاست. (مصباح الهدایه ص100). در حکمه الاشراق است که مکاشفه ظهور شی ء است برای قلب به استیلای ذکر آن بدون بقای ریب و یا حصول امر عقلی است به الهام بطور «دفعهً واحده» بدان فکر و طلب یا بین نوم و بیداری و یا ارتفاع حجاب است تا آنکه واضح شود احوالات جلی در امور متعلق به آخرت. بعضی گویند مکاشفه عبارت از حصول علم است برای نفس به فکر یا حدس و یا سانحهء خاص. بعضی گویند مکاشفه عبارت از بلوغ به ماورای حجاب است وجوداً. و گفته شده است که مکاشفه اطلاع یکی از متحابین متصافین است صاحبش را بر باطن و سر و امر خود. (شرح منازل ص190). و گفته شده است که ثمرهء علم وراثت مکاشفه است که به اشارت آید نه باعبارت. (از فرهنگ لغات و اصطلاحات عرفانی جعفر سجادی). آنچه در خواب باشد رؤیای صادقه گویند و آنچه در بیداری دست دهد مکاشفه نامند و آنچه مابین نوم و یقظه و به اصطلاح در حالت غیبت واقع شود خلسه گویند. (مقدمهء مصباح الهدایه چ همایی ص92) : این خود مکاشفهء دل است و چنانکه دل را مکاشفه است جان را معاینه است، مکاشفه برخاستن عوایق است میان دل و میان حق. (کشف الاسرار ج1 ص59). سوم صفت عارفان است ایشان را دیدهء مکاشفه دهند تا هر حجاب که بود میان دل ایشان و میان حق برداشته شود. (کشف الاسرار ج1 ص612). از پس او مکاشفه بود و آن حاضر آمدن بود به صفت بیان اندر حال بی سبب تأمل دلیل و راه جستن. (ترجمهء رسالهء قشریه چ فروزانفر ص118). از آن جمله محاضره و مکاشفه و مشاهده است. محاضره ابتدا بود و مکاشفت و از پس او بود واز پس این هر دو مشاهده بود. (ترجمهء رسالهء قشیریه،ایضاً ص117). یکی از صاحبدلان سر به جیب مراقبت برده و در بحر مکاشفه مستغرق شده. (گلستان چ فروغی ص6). صاحب این حال گاه در مکاشفهء صفات قدیمه غرق فنای صفات خود بود. (مصباح الهدایه چ همایی ص427). || (اِمص) برهنگی. (ناظم الاطباء).
(1) - رسم الخطی از «مکاشفه» عربی در فارسی است.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.