مقول
[مِقْ وَ] (ع اِ) زبان. (دهار) (منتهی الارب) (آنندراج) (غیاث) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (ص) رجل مقول؛ مردی نیک سخن. (مهذب الاسماء). مرد نیکوسخن یا تیززبان بسیارگوی. مِقوال مانند آن است و هما للذکر والانثی. (منتهی الارب). مرد نیکوسخن و تیززبان بسیارگوی و کذلک امرأه مقول. (ناظم الاطباء). فصیح. بسیار گویا. ج، مقاول. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مقوال شود. || مهتر به لغت یمن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). قَیل(1)به لغت اهل یمن. ج، مقاول و مقاوله. (از اقرب الموارد). لقب قائدین یمن و اینان در مرتبه پس از اذواء بوده اند. (مفاتیح العلوم، یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
(1) - پادشاه یا پادشاهی از پادشاهان حِمْیَر و گویند مهتر که دون پادشاه بزرگ است. (از اقرب الموارد).
(1) - پادشاه یا پادشاهی از پادشاهان حِمْیَر و گویند مهتر که دون پادشاه بزرگ است. (از اقرب الموارد).