مقلد
[مِ لَ] (ع اِ) کلید. ج، مقالد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). معرب از کلید. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مقلید شود. || کوژکلید. (مهذب الاسماء). کلید بر شکل داس. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خنور. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ظرف. (از اقرب الموارد). || توبره. || پیمانه. || چوبدستی سرکج. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج).