مقارض
[مَ رِ] (ع اِ) کشت اندک. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). زمین تنک کاشته. (ناظم الاطباء). || جاهایی که در آن آبکش به جهت کمی آب در چاه فروشود. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خنورهای می. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نوعی از ظروف شراب. (از اقرب الموارد). || سبوهای بزرگ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جِ مقرض. (ناظم الاطباء).