مفکر
[مُ فَکْ کِ] (ع ص) اندیشه نماینده. (آنندراج). فکرکننده. (غیاث). آنکه اندیشه می نماید. (ناظم الاطباء). اندیشه کننده. اندیشنده :
ز اندیشه غمی گشت مرا جان به تفکر
پرسنده شد این نفس مفکر ز مفکر(1).
ناصرخسرو.
(1) - رجوع به مدخل بعد شود.
ز اندیشه غمی گشت مرا جان به تفکر
پرسنده شد این نفس مفکر ز مفکر(1).
ناصرخسرو.
(1) - رجوع به مدخل بعد شود.