معیل
[مَ] (ع مص) نیازمند و درویش گردیدن. عَیل. عَیلَه. عُیول. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || حاجتمند گردانیدن کسی را و درمانده نمودن. عَیل. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). عاجز گردانیدن. (آنندراج). و رجوع به عیل شود. || خرامان و خمیده و نازان رفتن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد).