معضلات
[مُ ضِ](1) (ع اِ) مسائل مشکل. (منتهی الارب). مشکلات. (آنندراج) (غیاث). کارهای دشوار و مسائل مشکل. (ناظم الاطباء). جِ معضله. مسائل دشوار و فرو بسته که به طریق حل آن راه نتوان یافت. (از اقرب الموارد) : ما جملهء برادران و پسران فرمان نافذ را ممتثل ایستاده و کفایت مهمات و دفع معضلات را چشم و گوش نهاده. (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج1 ص157). || سختیها. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). شداید: نزلت بهم المعضلات. (اقرب الموارد).
(1) - به کسر ضاد صحیح است، ولی اغلب به فتح آن [ مُ ضَ ] تلفظ کنند. (نشریهء دانشکدهء ادبیات تبریز، سال دوم، شماره 1). و رجوع به مُعضِل شود.
(1) - به کسر ضاد صحیح است، ولی اغلب به فتح آن [ مُ ضَ ] تلفظ کنند. (نشریهء دانشکدهء ادبیات تبریز، سال دوم، شماره 1). و رجوع به مُعضِل شود.