مضرب
[مِ رَ] (ع ص) بسیار زننده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (از محیط المحیط). رجل مضرب، مرد سخت زننده. (ناظم الاطباء). || (اِ) آلت زدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || آلتی که بدان پنبه را حلاجی می کنند. (ناظم الاطباء). || آنچه با آن عود و جز آن را نوازند. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). زخمه. (دهار چ بنیاد). || خرگاه کلان. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) ( از محیط المحیط). خیمه گاه و خرگاه. (ناظم الاطباء). ج، مضارب. (محیط المحیط).