مضراب

معنی مضراب
[مِ] (ع ص) مرد سخت زننده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || (اِ) آلتِ زدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). در اصل بمعنی مطلق آلت زدن است. (آنندراج). || زخمهء رباب. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و در عرف بمعنی زخمه ای که بر ساز زنند شهرت دارد و با لفظ زدن و رسانیدن و خوردن و شکستن مستعمل. (از آنندراج). زخمه. (دهار چ بنیاد). زخمهء سنتور و جز آن که سکافه و سکافره و شکافه نیز گویند. (ناظم الاطباء). آلت کوچکی است از فلز و جز آن که بدان بعضی از سازها چون تار را نوازند :
چو می رود حرکاتش ملایم است چنان
که وقت نازکی نغمه جنبش مضراب.
وحشی بافقی (دیوان ص172).
بیخودی هرگز به کام خود می نابی نخورد
از نوا افتاد ساز عیش و مضرابی نخورد.
میرزا رضی (از آنندراج).
منم کز فیض جانم چون شراب لعلگون گردد
بهر شریان که مضرابی رسانم ارغنون گردد.
طالب آملی (از آنندراج).
تا به حدی عشق باز نغمه ام کز بعد مرگ
میزنم مستانه بر تار کفن مضراب را.
طالب آملی (از آنندراج).
ناله برساز خویش می رقصد
درد بر تار رگ زد این مضراب.
ظهوری (از آنندراج).
و رجوع به مضرب شود. || نوعی آلت صید مرغ و ماهی بوده است و آن کیسه مانندی است از تور که انتهای آن بتدریج باریک می گردد و دهانهء آن بر حلقه ای یا چنبره ای از چوب یا آهن مانند کم غربیل بسته شده است و دستهء درازی بر این حلقه تعبیه شده است که به دست می گیرند و مرغ را در هوا یا بر زمین یا بر شاخ درخت و ماهی را در آب چنان به سرعت می زنند و حلقهء مضراب را بر او می افکنند که در کیسهء توری گرفتار می گردد.(1) (حاشیهء کلیله چ مینوی ص369) :
روان رستم اگر با زره به حرب شود
گریز خواهد از او چون کبوتر از مضراب.
ابوالفرج (دیوان چ چایکین ص15).
دل از وداع رفیقان چو دیگ بر آتش
تن از غریو عزیزان چو مرغ در مضراب.
ابوالفرج (دیوان ایضاً ص19).
اگر کبوتر گردد مخالفت ملکا
ز دام تو نجهد چون کبوتر از مضراب
مسعودسعد (دیوان ص32).
که گر گریختهء درگه تو مرغ شود
هوا سراسر در گرد او شود مضراب.
مسعودسعد (دیوان ص34).
گر خصم تو آتش است من آب شوم
ور مرغ شود حلقهء مضراب شوم.
؟ (از کلیله چ مینوی ص369).
شب در این چرخ پرستاره ز رنج
چون کبوتر میان مضرابم.
مختاری (دیوان چ همائی ص341).
زآسیب تو از فلک فروریزند
انجم چو کبوتران مضرابی.
انوری (دیوان چ مدرس ص452).
هر مرغ فکر کز سر شاخ سخن بجست
بازش ز طرهء تو به مضراب می زدم.
حافظ (دیوان چ قزوینی ص218).
- کبوتر در مضراب راندن؛ خود را دچار مشکل کردن. خویشتن را گرفتار ساختن :دینی گفت بر این عزم که دیو گاوپای آمد و پای در این ورطهء خطر نهاد خر در خلاب و کبوتر در مضراب می راند. (مرزبان نامه ص94).
(1) - مطرزی در المغرب گوید: ضرب الشبکه علی الطائر؛ القاها علیه. و محتاج به گفتن نیست که مضراب از اینجا مأخوذ است. (حاشیهء کلیله).
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.