مسنفه
[مُ نِ فَ] (ع ص) تأنیث مسنف. اسب پیش شونده از اسبان. (منتهی الارب). || زمین قحط رسیده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). || شتر مادهء لاغر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج): بکره مسنفه؛ شتر مادهء جوان که بر حمل آن ده ماه گذشته و او پستان پرکرده باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).