مستعیر
[مُ تَ] (ع ص) نعت فاعلی از استعاره. عاریت خواهنده. (غیاث) (اقرب الموارد). عاریت خواه. عاریت کننده. بعاریت خواهنده :
او چراغ خویش برباید که تا
تو بدانی مستعیری ای فتی.مولوی (مثنوی).
رجوع به استعاره شود.
- مستعیرالحُسن؛ نام مرغی است. (منتهی الارب). || منفرد و تنهاشده. (اقرب الموارد). || آنچه به خلقت شبیه گورخر باشد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).
او چراغ خویش برباید که تا
تو بدانی مستعیری ای فتی.مولوی (مثنوی).
رجوع به استعاره شود.
- مستعیرالحُسن؛ نام مرغی است. (منتهی الارب). || منفرد و تنهاشده. (اقرب الموارد). || آنچه به خلقت شبیه گورخر باشد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).