مزیت
[مَ زی یَ] (ع اِمص، اِ) مزیه. فضیلت و فزونی و برتری. ج، مزایا. (ناظم الاطباء). افزونی و زیادت و فضیلت. (غیاث). فضیلت. زیادتی. استعلاء. فضل. امتیاز. طائل. افزونی. تفوق. ج، مزایا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مصدر میمی، ج، مزایا. پیشی. برتری. رجحان. (یادداشت ایضاً) : و آدمیان را به فضل و منت خویش به مزیت عقل و رجحان خرد از دیگر جانوران ممیز گردانید. (کلیله و دمنه). قول او بر فعل او رجحان و گفتار بر کردار مزیت دارد. (کلیله و دمنه). و مزیت و رجحان این پادشاه دیندار...بر پادشاهان عصر... از آن ظاهرتر است که بندگان را در آن به اطنابی و اسهابی حاجت افتد. (کلیله و دمنه). و چنانکه خاتم انبیا... به فضیلت مزیت و به رتبت تقدم داشت.» (سندبادنامه ص13). رجاحت و مزیت اولوالامر بر اصناف مردمان بدانست که... (سندبادنامه ص 7). تا مترشح مزیت احماد و متوشح مزید اعتماد شود. (سندبادنامه ص 8). در این یک بیت مزیت مراتب و خصایص اوصاف و مناصب حکم او ایراد کرده است. (تاریخ یمینی ص 284). وزیران در نهانش گفتند که رای ملک را چه مزیت دیدی بر رای چندین حکیم. (گلستان). || استحقاق. || فرق. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مزیه شود.