مزمل
[مُ زَمْ مِ] (ع ص) نعت فاعلی از تزمیل. در پیچنده به جامه و پنهان کننده خود را. (از منتهی الارب). جامه در سرآورده. مدثر. (السامی ص 35 س 4 چ بنیاد فرهنگ). جامه به سر درکشیده. (مهذب الاسماء). به جامه پیچیده. (شعوری). در جامه پیچنده خود را. جامه بر سر کشیده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جامه در سر آورده. (دهار). || (اِخ) از القاب و اسماء نبی. (السامی ص 35 سطر 4 چ بنیاد).