مزارع
[مَ رِ] (ع اِ) جِ مزرع، به معنی جای کاشتن. (آنندراج). جِ مزرعه. (دهار) (ناظم الاطباء). کشت زارها. (دهار). مزرعه ها. (ناظم الاطباء) :
از مزارعشان برآمد قحط و مرگ
از ملخهائی که می خوردند برگ.مولوی.
|| دیه کوچک. (از آنندراج) (از غیاث).
از مزارعشان برآمد قحط و مرگ
از ملخهائی که می خوردند برگ.مولوی.
|| دیه کوچک. (از آنندراج) (از غیاث).