مرید

معنی مرید
[مُ] (ع ص، اِ) نعت فاعلی از مصدر اراده. رجوع به اراده شود. || اراده کننده. (غیاث). خواهنده. (آنندراج). صاحب اراده. || نزد اهل تصوف به دو معنی آید. یکی به معنی محب یعنی سالک مجذوب، دوم به معنی مقتدی، و مقتدی آن باشد که حق سبحانه و تعالی دیدهء بصیرتش را به نور هدایت بینا گرداند تا وی به نقصان خود نگرد و دائماً در طلب کمال باشد و قرار نگیرد مگر به حصول مقصود و و جوب قرب حق سبحانه و تعالی و هر که به اسم اهل ارادت موسوم بود جز حق در دو جهان مقصودی نداند و اگر یک لحظه از طلب آن بیارامد اسم ارادت بر او عاریت و مجاز باشد. ابوعثمان گوید مرید آن کس باشد که دل او از هرچیز مرده جز خدای خود، چیزی نخواهد جز خدای و نزدیک شدن بدو و همیشه مشتاق بقای حق باشد تا آن حد که شهوات و لذات این جهان از دل او بیرون شود از کثرت شوق و هیام به وصول به حق، و مرید صادق آن باشد که کلاً و جملهً روی به سوی خدای دارد و دوام دل با شیخ دارد از سر ارادت تمام، و روحانیت شیخ را حاضر داند در همه احوال و در راه باطن از وی استمداد کند، و خود را نسبت به شیخ مانند میت بین دو دست غسال پندارد تا از شر شیطان و نفس اماره محفوظ بماند. برخی گویند مرید آن کس است که از غیر خدای تعالی دلش چرکین باشد و اعراض کرده باشد، و برخی دیگر گفته اند که مرید کسی است که آنچه ارادهء خدائی است آن را گرانبهاترین ذخیرهء خود پنداشته و پیوسته در نگاهداری آن کوشا باشد. (کشاف اصطلاحات الفنون). آنکه مجرد از اراده باشد. آنکه از روی نظر و استبصار و تجود و از روی اراده بسوی خداوند منقطع باشد چه می داند که در وجود چیزی جز آنچه خداوند بخواهد واقع نگردد لذا ارادهء خود را در ارادهء او محو می کند و چیزی جز آنچه را حق تعالی اراده کند، نمی خواهد. (از تعریفات جرجانی).
آنکه دست بیعت به شیخی صاحب خلافت دهد و آن شیخ بر سر او مقراض راند و کلاه پوشاند و از گناهان توبه دهد. (آنندراج). آنکه به مرشدی سرسپرده باشد. سالک. سرسپرده به پیری و مرشدی. مقابل مراد. مقابل مرشد. مقابل پیر و شیخ. (یادداشت مرحوم دهخدا) :زاهد گفت اگر مرا آرزوی مرید بسیار...نبودی...به ترهات دزد فریفته نگشتمی. (کلیله و دمنه).
خاطر من به گه نظم سخن
خانقاهیست پر از پیر و مرید.سوزنی.
چون توئی خاک سپاهان را مرید(1)
خرجش آنجا نقد این جائی فرست.خاقانی.
پیری که پیرهفت فلک زیبدش مرید
میری که میر هشت جنان شایدش غلام.
خاقانی.
آسمان نیز مرید است چو من ز آن گه صبح
چاک این ازرق خلقان به خراسان یابم.
خاقانی.
من مرید دم پیران خراسانم از آنک
شهسواران را جولان به خراسان یابم.
خاقانی.
مداح تست و مخلص تست و مرید تست
تا طبع ما و سینهء ما و روان ماست.خاقانی.
رهروی از جملهء مردان کار
می شد و با پیر مریدی هزار.
گفت مرید ای دل من جای تو
تاج سرم خاک کف پای تو.نظامی.
آنجا که صادقان را از صدق بازپرسند
پیر و مرید بینی اندر جواب مانده.عطار.
گله گله از مُرید و از مَرید
چون سگ باسط ذراعه بالوصید.مولوی.
روبهانه باشد آن صید مُرید
مرده گیرد صید کفتار مَرید.مولوی.
به بازی نگفت این سخن بایزید
که از منکر ایمن ترم کز مرید.سعدی.
شب دیگر از ذکر و طاعت نخفت
مریدی ز حالش خبرداشت گفت.سعدی.
گر ز پیش خود برانی چون سگ از مسجد مرا
سرزحکمت برنگیرم چون مرید از حکم پیر.
سعدی.
مریدان به قوت زطفلان کم اند
مشایخ چو دیوار مستحکم اند.سعدی.
هر که هست از فقیه و پیر و مرید
وز زبان آوران پاک نفس.سعدی.
هر که سلطان مرید او باشد
گر همه بد کند نکو باشد.سعدی.
یکی را شنیدم از پیران مربی که مریدی را همی گفت. (گلستان چ یوسفی ص 157). مریدی پیر را گفت که از خلق برنج اندرم. مریدی از شیخ پرسید که چندین ملاطفت که امروز با پادشاه کردی خلاف عادت بود. (گلستان چ یوسفی ص 126).
ما مریدان روی سوی کعبه چون آریم چون
روی سوی خانهء خمار دارد پیر ما.حافظ.
- مریدسان؛ چون مریدان. همانند مرید :
صبح ار نه مرید آفتاب است
چون آه مریدسان زند صبح.خاقانی.
- مرید گشتن؛ پیرو و تابع و سرسپرده شدن :
گردون پیر گشت مرید کمال او
پوشید از ارادتش این نیلگون وطا.خاقانی.
- امثال: پیر نمی پرد مریدان می پرانند. (امثال و حکم دهخدا).
یک مرید خر به از یک ده شش دانگ است. (امثال و حکم دهخدا).
(1) - به معنی اول نیز تواند بود.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.