مرمد
[مُ مَ / مُ مَدد] (ع ص) رجل مرمد؛ مرد بیمار چشم. (منتهی الارب). رمد کرده شده. (غیاث). آنکه در چشم او رمد باشد. (از اقرب الموارد). أرمد. مبتلا به رمد. دردگین چشم.
- نامرمد؛ مقابل مرمد :
مادِح خورشید مداح خود است
که دو چشمم روشن و نامرمد است.
مولوی.
- نامرمد؛ مقابل مرمد :
مادِح خورشید مداح خود است
که دو چشمم روشن و نامرمد است.
مولوی.
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.