مرضی
[مَ ضا] (ع ص، اِ) جِ مریض. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بیماران. ناخوشها. مقابل اصحاء. رجوع به مریض شود : لیس علی الضعفاء ولا علی المرضی ولا علی الذین لایجدون ما ینفقون حرج... (قرآن 9/91).
هست دیدار تو شفای قلوب
چشم مرضی بود به سوی شفا.
سوزنی (دیوان ص 340).
- دارالمرضی؛ بیمارستان. (ناظم الاطباء).
هست دیدار تو شفای قلوب
چشم مرضی بود به سوی شفا.
سوزنی (دیوان ص 340).
- دارالمرضی؛ بیمارستان. (ناظم الاطباء).