استحباب
[اِ تِ] (ع مص) دوست داشتن. || استحباب بر؛ برگزیدن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب). گزیدن بر. اختیار. ترجیح. نیکو شمردن چیزی را. (از منتهی الارب). || سزاوار شدن. || تا دیر ماندن آب در شکنبهء شتر و تشنه ناشدن وی از آن. (منتهی الارب). || (اصطلاح شرع) مقابل وجوب، کراهت، حرمت و مترادف ندب است و هو ما یستحق فاعله المدح و الثواب، و لایستحق تارکه الذنب و العقاب.