مرداب
[مُ](1) (اِ مرکب) برکه و آبگیر عمیق و پر عرض و طول. (جهانگیری). تالاب و استخر و آبگیر عمیق و پر عرض و طول. (برهان قاطع). غالباً در آب غیر روان استعمال می شود که ایستاده است و حرکت نمیکند بخلاف آب رود که جنبش و رفتار دارد. (انجمن آرا). آب ایستادهء غیر جاری و ناروان خلیج. (ناظم الاطباء). آب راکد و ساکنی که نه چون رودخانه جریان داشته باشد و نه چون دریا موج؛ و اغلب بر خلیج های بسیار کوچکی اطلاق می شود که از پیش رفتگی آب دریا در خشکی حاصل شده باشد و پناهگاه بی تموج و آرامی است برای قایق ها و کشتی های کوچک، مثل مرداب غازیان و مرداب انزلی؛ یا به آبگیر وسیعی اطلاق شود که از تجمع آب رودخانه حاصل شده است چون مرداب گاوخونی. پیش رفتگی کوچک دریا در خشکی. (لغات فرهنگستان).
(1) - این کلمه در فرهنگها عموماً به فتح اول ضبط شده است و مؤلف انجمن آرا نویسد: «و می تواند شد که به ضم میم مرداب گفته باشند یعنی آب مرده و بی حرکت». اما در تداول به ضم اول گویند و ظاهراً صورت درست نیز همین است.
(1) - این کلمه در فرهنگها عموماً به فتح اول ضبط شده است و مؤلف انجمن آرا نویسد: «و می تواند شد که به ضم میم مرداب گفته باشند یعنی آب مرده و بی حرکت». اما در تداول به ضم اول گویند و ظاهراً صورت درست نیز همین است.