مرحمه
[مَ حَ مَ] (ع مص) بخشودن. (دستور الاخوان) (منتهی الارب) (زوزنی) (ترجمان علامه جرجانی ص 87). مهربانی کردن. (منتهی الارب). رقت آوردن و عطوفت کردن. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). بخشائیدن. غفران. (از اقرب الموارد). رحمت. (متن اللغه). رحَمت. رُحم. رُحَم. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). || (اِمص) مهربانی. (مهذب الاسماء)(1). رحمت. (اقرب الموارد). ج، مراحم.
(1) - در عربی به معنی مطلق لطف و مهربانی است، اما در فارسی به معنی مهربانی و لطفی است که از بزرگتر به کوچکتر می شود. (فرهنگ نظام) (فرهنگ فارسی معین).
(1) - در عربی به معنی مطلق لطف و مهربانی است، اما در فارسی به معنی مهربانی و لطفی است که از بزرگتر به کوچکتر می شود. (فرهنگ نظام) (فرهنگ فارسی معین).