مرتضی
[مُ تَ ضا] (ع ص) پسندیده. (غیاث اللغات، از منتخب اللغات و کنزاللغه) (مهذب الاسماء) (زمخشری). گزیده. مختار. اِرتضاهُ؛ اختاره. (از متن اللغه). نعت مفعولی است از ارتضاء :
چون به گورستان روی ای مرتضی
استخوانشان را بپرس از مامضی.مولوی.
|| راضی کرده شده. خشنود شده. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به ارتضاء شود.
چون به گورستان روی ای مرتضی
استخوانشان را بپرس از مامضی.مولوی.
|| راضی کرده شده. خشنود شده. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به ارتضاء شود.