مرب
[مَ رَب ب] (ع اِ) محل و جای اقامت. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). || مجمع. محل. (اقرب الموارد). کلوب. (از متن اللغه). باشگاه و محل اجتماع مردم. || (ص) زمین گیاه ناک. (منتهی الارب): ارض کثیره النبات؛ زمین پرگیاه. (اقرب الموارد). مرباب. مَرَبَّه. مربوبه. (متن اللغه). || مردی که گرد آرد مردم را. (منتهی الارب). مردی که جمع کند مردم را. که مردم را در محلی گرد هم آرد. (از اقرب الموارد).