مراسله
[مُ سَ / سِ لَ / لِ] (از ع اِمص)مراسله. نامه و پیغام رد و بدل کردن. رجوع به مراسله شود. || (اِ) نامه. (لغات فرهنگستان). مکتوب. نوشته. نامه و پیغامی که به کسی فرستند. ج، مراسلات.
- مراسله داشتن؛ مکاتبه داشتن. با هم نامه و پیغام رد و بدل کردن. به پیغام و نامه با هم رابطه داشتن : یکی از متعلقان واقف بود و ملک را اعلام کرد که فلان را که حبس فرموده ای با ملوک نواحی مراسله دارد. (گلستان سعدی).
- مراسله نوشتن؛ نامه نوشتن. مکاتبه کردن.
- مراسله داشتن؛ مکاتبه داشتن. با هم نامه و پیغام رد و بدل کردن. به پیغام و نامه با هم رابطه داشتن : یکی از متعلقان واقف بود و ملک را اعلام کرد که فلان را که حبس فرموده ای با ملوک نواحی مراسله دارد. (گلستان سعدی).
- مراسله نوشتن؛ نامه نوشتن. مکاتبه کردن.