مذکر
[مُ کِ] (ع ص) امرأه مذکر؛ زنی که پسر زاید. (مهذب الاسماء). زن که همه پسر زاید. (منتهی الارب) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). || طریق مذکر؛ راه خوفناک. (منتهی الارب). مخوف. (اقرب الموارد). مخوف صعب. مُذَکَّر. (از متن اللغه). || یوم مذکر؛ روز سخت. (منتهی الارب). جنگ صعب شدید. (از اقرب الموارد). داهیهء شدیده ای که جز مردان مرد در آن پایداری نتوانند. (از متن اللغه). || داهیهء مذکر؛ بلای سخت. (منتهی الارب). شدیده. (اقرب الموارد). || ارض مذکر؛ التی تنبت ذکور البقل. (متن اللغه). که گیاه سخت و درشت رویاند. مذکار. رجوع به مذکار شود. || یادآورنده. مذکِّر. (ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از اذکار.