مدام

معنی مدام
[مُ] (ع اِ) باران پیوسته. (منتهی الارب). مطر الدائم. (متن اللغه) (اقرب الموارد). || شراب. (اوبهی) (غیاث اللغات). می. (دستورالاخوان). می انگوری. (منتهی الارب). خمر. مدامه. (اقرب الموارد) (متن اللغه). مل. نبید. عقار. قهوه. راح. قرقف. باده. صهبا. (یادداشت مؤلف)(1) :
دل تو باد سوی لهو و چشم سوی نگار
دو گوش سوی سماع و دو دست سوی مدام.
فرخی.
گرهی را نشانده بودم پیش
برنهاده به دست جام مدام.فرخی.
صبوح از دست آن ساقی صبوح است
مدام از دست آن دلبر مدام است.منوچهری.
نه دام الا مدام سرخ پر کرده صراحی ها
نه تله بلکه حجرهء خوش بساط اوکنده تا پله.
عسجدی.
عارض چو شیر گشت مدام از دو کف بنه
اندر پیاله کس نکند شیر با مدام.
(مقامات حمیدی).
از صفای می و لطافت جام
درهم آمیخت رنگ جام و مدام
همه جام است و نیست گوئی می
یا مدام است و نیست گوئی جام.؟
من بستهء دام تو سرمست مدام تو
آوخ که چه دام است این یارب چه مدام است آن.
خاقانی.
بهر حلی های گوش و گردن بربط
سیم و زر از ساغر و مدام برآید.خاقانی.
زآن عرب بنهاد نام می مدام
زآنکه سیری نیست می خور را مدام.مولوی.
باده شان کم بود گفت او با غلام
رو سبو پر کن به ما آور مدام.مولوی.
با محتسبم عیب مگوئید که او نیز
پیوسته چو ما در طلب عیش مدام است.
حافظ.
شرب مدام شد چو میسر مدام به
می چون حرام گشت به ماه حرام به.؟.
|| جِ مُدامَه. (از دستور الاخوان). رجوع به مدامه شود. || (ص) همیشه داشته شده. اسم مفعول است از ادامت. (غیاث اللغات از منتخب اللغات و صراح و کشف اللغات). رجوع به معنی بعدی شود. || (ق) همیشه. پیوسته. مداوم. دائم. دائماً. بردوام. همواره. هموار. هماره. لاینقطع. جاوید. جاودان. همیشگی. (از یادداشتهای مؤلف) :
ز تابیدن روز تا گاه شام
یکایک شدندی مبارز مدام.فردوسی.
بیاور آنکه گواهی دهد ز جام که من
چهارگوهرم اندر چهارجای مدام.
ابوالعلاء ششتری.
باغ آراسته کز ابر مدام آب خورد
تازه تر باشد هر ساعت و آراسته تر.فرخی.
مگر که نار کفیده ست چشم دشمن تو
کز او مدام پریشان شده ست دانهء نار.
فرخی.
صبوح از دست آن ساقی صبوح است
مدام از دست آن دلبر مدام است.منوچهری.
هر آن باغی که نخلش سر به در بی
مدامش باغبان خونین جگر بی.باباطاهر.
آنکه چون جد و پدر در همه حال مدام شاکر و ذاکر باشد بر رب علیم. (تاریخ بیهقی ص 389).
هر کجا باشی تو کام خویشتن یابی مدام
هر کجا گوران بود آنجا بود آب و گیا.
قطران.
همیشه در طلب باغ و راغ و گلشن و قصر
مدام در طلب جوهر و زر و زیور.
ناصرخسرو.
گر همی عاصی نگوید عاصیم
بی زبان فعلش همی گوید مدام.
ناصرخسرو.
مدام در حق ملکت دعای خاقانی
قبول باد ز حق بالعشی والاشراق.خاقانی.
روان حاتم طائی و جان معن یمن
زکوه خواه سخای مدام او زیبد.خاقانی.
از تو وفا چون طلب کنم که در این عهد
هست طلسم وفا مدام شکسته.خاقانی.
دور باشید از کسی که مدام
کفر آرد نهفته ایمان فاش.عطار.
به حکم آنکه یار او را چو جان بود
مدام از شادی او شادمان بود.نظامی.
ز آن عرب بنهاد نام می مدام
ز آنکه سیری نیست می خور را مدام.
مولوی.
سرش مدام ز شور شراب عشق خراب
چومست دایم از آن گرد شور و شر می گشت.
سعدی.
آب تلخ است مدامم چو صراحی در حلق
تا تو یک روز چو ساغر به دهن بازآئی.
سعدی.
مدامش به روی آب چشم از سبل
دویدی و بوی پیاز از بغل.سعدی.
آنکس که به دست جام دارد
سلطانی جم مدام دارد.حافظ.
در بزم عیش یکدو قدح درکش و برو
یعنی طمع مدار وصال مدام را.حافظ.
(1) - سمیت الخمر مداماً و مدامه لانه لیس من الشراب شی ء یستطع ادامه شربه غیرها و قیل لانها ادیمت فی الدن زماناً، و کل شی ء متمکن فقد دام. (بحر الجواهر از یادداشت مؤلف).
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.